تقوا چه مزهایست؟
صفتی که موجب نجات انسان از آتش جهنم و رسیدن به رضوان الهی و بهشت وی میشود همانا تقوای الهی است. لذا صفت تقوا در قرآن به کرات تکرار شده و دستور اکید به آن شده است. پیامبر الگوی تمام عیار تقوا بودند و شاگردان مکتب رسالت یعنی صحابه را هم بر این منوال تربیت کردند. در اینجا پای سخنان علی کرم الله وجهه مینشینیم و معنی تقوا را مزه مزه میکنیم:
1- سیمای پرهیزکاران :
پس از ستایش پروردگار همانا خداوند سبحان پدیدهها را در حالى آفرید که از اطاعتشان بى نیاز، و از نافرمانى آنان در امان بود، زیرا نه معصیت گناهکاران به خدا زیانى مىرساند و نه اطاعت مؤمنان براى او سودى دارد، روزى بندگان را تقسیم، و هر کدام را در جایگاه خویش قرار داد. امّا پرهیزکاران در دنیا داراى فضیلت هاى برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان میانه روى، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده مىپوشانند، و گوش هاى خود را وقف دانش سودمند کردهاند، و در روزگار سختى و گشایش، حالشان یکسان است. و اگر نبود، مرگى که خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن ها قرار نمىگرفت، از شوق دیدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم. خدا در جانشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند، بهشت براى آنان چنان است که گویى آن را دیده و در نعمت هاى آن به سر مىبرند، و جهنّم را چنان باور دارند که گویى آن را دیده و در عذابش گرفتارند. دلهاى پرهیزکاران اندوهگین، و مردم از آزارشان در أمان، تنهایشان لاغر، و درخواست هایشان اندک، و نفسشان عفیف و دامنشان پاک است. در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند: تجارتى پر سود که پروردگارشان فراهم فرموده، دنیا مىخواست آنها را بفریبد امّا عزم دنیا نکردند، مىخواست آنها را اسیر خود گرداند که با فدا کردن جان، خود را آزاد ساختند.
2- شب پرهیزکاران
پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکّر و اندیشه مىخوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مىیابند. وقتى به آیهاى برسند که تشویقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خیره شوند، و گمان مىبرند که نعمتهاى بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد، و هر گاه به آیهاى مىرسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مىسپارند، و گویا صداى بر هم خوردن شعلههاى آتش، در گوششان طنین افکن است، پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پیشانى و دست و پا بر خاک مالیده، و از خدا آزادى خود را از آتش جهنّم مىطلبند.
3- روز پرهیزکاران
پرهیزکاران در روز، دانشمندانى بردبار، و نیکوکارانى با تقوا هستند که ترس الهى آنان را چونان تیر تراشیده لاغر کرده است، کسى که به آنها مىنگرد مىپندارد که بیمارند امّا آنان را بیمارى نیست، و مىگوید، مردم در اشتباهند در صورتى که آشفتگى ظاهرشان، نشان از امرى بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نیستند، و اعمال زیاد خود را بسیار نمىشمارند. نفس خود را متّهم مىکنند، و از کردار خود ترسناکند. هرگاه یکى از آنان را بستایند، از آنچه در تعریف او گفته شد در هراس افتاده مىگوید: « من خود را از دیگران بهتر مىشناسم و خداى من، مرا بهتر از من مىشناسد، بار خدایا، مرا بر آنچه مىگویند محاکمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده که مىگویند، و گناهانى که نمىدانند بیامرز! »
4- نشانه هاى پرهیزکاران
و از نشانه هاى یکى از پرهیزکاران این است که او را اینگونه مىبینى: در دیندارى نیرومند، نرمخو و دور اندیش است، داراى ایمانى پر از یقین، حریص در کسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگرى میانهرو، در عبادت فروتن، در تهیدستى آراسته، در سختى ها بردبار، در جستجوى کسب حلال، در راه هدایت شادمان و پرهیز کننده از طمع ورزى، مىباشد. اعمال نیکو انجام مىدهد و ترسان است، روز را به شب مىرساند با سپاسگزارى، و شب را به روز مىآورد با یاد خدا، شب مىخوابد اما ترسان، و بر مىخیزد شادمان، ترس براى اینکه دچار غفلت نشود، و شادمانى براى فضل و رحمتى که به او رسیده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مىکند. روشنى چشم پرهیزکار در چیزى قرار دارد که جاودانه است، و آن را ترک مىکند که پایدار نیست، بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مىآمیزد. پرهیزکار را مىبینى که: آرزویش نزدیک، لغزشهایش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار، و از آزارش در امانند. اگر در جمع بى خبران باشد نامش در گروه یاد آوران خدا ثبت مىگردد، و اگر در یادآوران باشد نامش در گروه بى خبران نوشته نمىشود. ستمکار خود را عفو مىکند، به آن که محرومش ساخته مىبخشد، به آن کس که با او بریده مىپیوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بدىهاى او پنهان، و کار نیکش آشکار است. نیکى هاى او به همه رسیده، آزار او به کسى نمىرسد.
در سختىها آرام، و در ناگواریها بردبار و در خوشىها سپاسگزار است. به آن که دشمن دارد ستم نکند، و نسبت به آن که دوست دارد به گناه آلوده نشود. پیش از آن که بر ضد او گواهى دهند به حق اعتراف مىکند، و آنچه را به او سپردهاند ضایع نمىسازد، و آنچه را به او تذکّر دادند فراموش نمىکند. مردم را با لقبهاى زشت نمى خواند، همسایگان را آزار نمىرساند، در مصیبت هاى دیگران شاد نمىشود و در کار ناروا دخالت نمىکند، و از محدوده حق خارج نمىشود. اگر خاموش است سکوت او اندوهگینش نمىکند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمىشود، و اگر به او ستمى روا دارند صبر مىکند تا خدا انتقام او را بگیرد. نفس او از دستش در زحمت، ولى مردم در آسایشند. براى قیامت خود را به زحمت مىافکند، ولى مردم را به رفاه و آسایش مىرساند. دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسایى، و نزدیک شدنش با بعضى دیگر از روى مهربانى و نرمى است. دورى او از تکبّر و خود پسندى، و نزدیکى او از روى حیله و نیرنگ نیست.
منبع: خطبه 193 نهج البلاغه ، سیما المتقین